
زندگی شاید آن لبخندی ست ، که دریغ اش کردیم . . .
"سهراب سپهری"
************************
راه مقصود
خـون مـیخـورم چـو غـنـچـه کــه جــز بــاد در ایــن زمـانـه مـحــرم پـیــغــام راز نیست
آوارهگــــــرد وادی تـــــــشــــــویـــــــش را آن قـبـلهای که مـیطـلـبـی در حـجـاز نیست
راهـی کـه سـر بـه درگـه مـقصود مـینـهـد صد عمر اگر در آن به سـر آید دراز نیست
***************رسم " خوب " ها همین است ؛
حرف آمدنشان شادت می کند
و ماندنشان ...
با دلت چنان می کند
که هنوز نرفته ...
دلتنگشان می شوی !
**********************
میان مرغان مهاجر آن که در انتهاست شاید ضعیف ترین باشد ...
شاید امّا ...
دل بسته ترین است ...
**************
:: موضوعات مرتبط: متن ادبی، نثر، شعر، ادبیات غنایی، ،
:: برچسبها: شعر, سهری, سهراب, فریدون توللی, دل تنگی, وابستگی,

